قاصدک تنها ...

  • تماس  

قاصدک تنها

 

باغی از جنس بلور :

قاصدکی ،

خفته در خلوت یک باغچۀ سرد و نمور

خفته در باغچۀ درد و شکیب

زیر گلبوتۀ یک یاس سپید

رفتم آهسته جلوتر ،

شاید بشود بهتر دید .

دیدم آن قاصدک تنها را

خفته در خلوت دِلنازُک خاک

پای اندیشۀ آن باغچه ماندم

ناگهان سوز سردی برخاست

و به دنبال نسیمی آمد . . .  

قاصدک ،

خفته در حسرت تبدار سکوت

به هراسانی یک موج بلند

از ره خواب گریخت .

من به دنبال نسیم

تا که او را ز کف اش برگیرم . . .

قاصدک در مشتم مشت من در پرواز دست ها دست نیاز !

قاصدک را آرام باتکانی بردم

تا لب جادۀ نور باغی از جنس بلور !

و به او گفتم :

آرام که از روی اقاقی بروی می رسی به دو تا سرو بلند

_ پلکّانی از نور _

می روی بالاتر پشت آن سرو بلند

کفتری خوابیده است .

از خُنَکنای نسیم قدحی می گیری

مملو از بادۀ ناب

اگر آن را به کبوتر بدهی

او تو را خواهد برد

تا سر آغاز نیاز

و تو در نور خدا غرق معراج نیایش شده ای !

« صبا ملکوتی »

ما صاحب داریم .......

07 مرداد 1394 توسط حدیثه خداشناس

 به نام ایزد منان… 


ما صاحب داریم…. 


                 



   شب عملیات والفجر هشت بود….

باید با عبور از اروند به خط دشمن توی فاو می زدیم…. 

کار سختی بود….

         چون اروند معروف بود به رود خانه ای وحشی،  از طرفی کوچک ترین اشتباه و سروصدا باعث می شد عراقی ها متوجه بشن اون وقت عملیات لو می رفت و بچه ها قتل عام می شدند….. 

عراق هم خیالش راحت بود که ایران نمی تونه از اروند عبور کنه….. 

کارشناسان بزرگ خارجی با دیدن اروند گفته بودند محال کسی بتونه ازش رد بشه…. 

اما اونا ایمان بچه ها رو دست کم گرفته بودند… 

غواص ها به خط شدند برای ورود به رود خانه و شروع عملیات….. 

   فرمانده گردان یک طناب آورد وبه غواص ها گفت با فاصله مشخص خودتون رو به هم ببندید….. 

همه بچه ها طناب ها رو بستند…. 

         فرمانده در کمال تعجب دید نفر اول ستون یک متر از سر طناب رو رها کرده،  بهش گفت: معنی این کارت چیه؟  چرا سر طناب رو به خودت نبستی؟  اون رزمنده نورانی و با صفا سرش رو پایین انداخت و با حالتی بغض آلود گفت: ما صاحب داریم!… سر طناب رو رها کردم که صاحبمون امام زمان عج بگیره….. 

    می خوام آقامون ما رو برسونه اون ور رود خونه،  حال همه منقلب شد،  فضای معنوی عجیبی بود….. 

     جالب تر اینکه اون ستون به راحتی از اروند خروشان گذشت…. بدون اینکه عراقی ها بفهمند و برای کسی اتفاقی بيفته…. 

( راوی: آقای حسنی از رزمندگان عملیات والفجر) 

 نظر دهید »

جلسه ناپاک و آلوده.....

06 مرداد 1394 توسط حدیثه خداشناس

 

اوایل جنگ بود ….. 

 

    در جلسه ای بنی صدر بدون ( بسم الله ) شروع کرد به حرف زدن،  نوبت که به سپهبد صیاد شیرازی رسید به نشانه اعتراض رو به بنی صدر که آن زمان فرمانده کل قوا بود کرد و گفت: ( در جلسه ای به این مهمی که برای حفظ امنیت نظام جمهوری اسلامی تشکیل شده،  نه یک بسم الله گفته شده و نه حتی آیه ای از قرآن خوانده شد،  من اون قدر این جلسه رو ناپاک و آلوده می دانم که احساس می کنم وجود خودم هم از این جلسه آلوده شده و چاره ای ندارم جز اینکه از اینجا به قم بروم و با زیارت خودم را تطهیر کنم و بلافاصله پس از جلسه رهسپار قم شد )


(خاطراتی از سپهبد شهید صیاد شیرازی در کتاب دلم برایت تنگ شده به کوشش علی اکبری،  صفحه ۲۲) 

 نظر دهید »

هشتم شوال روز بقیع را زنده نگه داریم......

03 مرداد 1394 توسط حدیثه خداشناس

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 26
  • ...
  • 27
  • 28
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • سخن
  • خاطره....
  • قرآن
  • انتظار
  • شهادت
  • خدا
  • خدا
  • حجاب
  • ولادت
  • نماز
  • خبر
  • آداب خوردن
  • آداب خوابیدن
  • نماز شب
  • ورزش
  • دارو خانه معنوی
  • دارو خانه معنوی
  • نکات خانه داری
  • خواص میوه ها
  • قاصدک تنها...
  • پیام تبریک سال تحصیلی جدید
  • ازدواج آسمانی
  • خواص سبزی ها
  • ایام اسلامی
  • دفاع مقدس
  • فلسفه عاشورا
  • بسیج
  • بسیج
  • رابطه والدین با فرزندان
  • واجب فراموش شده
  • مدافعان حرم
  • درس زندگی از نگاه امام رضا علیه السلام
  • اخلاق اسلامی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس